خوش آن روئي كزو ديدم صفاي صبح مردان را

Site hosted by Angelfire.com: Build your free website today!

خوش آن روئي كزو ديدم صفاي صبح مردان را

خوش آن موئيكه يادم ميدهد شام غريبان را

خوش آن چشميكه مي بيند رخ گلبرگ خوبان را

خوش آن دستيكه ميمالد كف پاي نكويان را

 

خوش آن رنديكه ميباشد شب و روزش بميخانه

خوش آن مستي كه بفروشد بيك پيمانه ايمان را

خوش آن عاشق كه مييابد پس از عمري شب وصلي

خوش آن دلبر كه ميگيرد بكف دلهاي نالان را

 

خوش آن مفلس كه گوهر ميشمارد آبروي خود

خوش آن منعم كه خوش دارد نواي بينوايان را

خوش آن مسلم كه هيچ از خود نرنجاند دل هندو

خوش آن هندو كه ميگويد خدا حافظ مسلمان را

 

خوش آن محتاج باغيرت كه دولتمند نشناسد

خوش آن دولت كه بنوازد به امدادي گدايان را

كلام من همه بوي كباب دل دهد شايق

خوش آن شاعر كه بنويسد بخون خويش ديوان را

 

********

 

مبند اي برف راه كوچه آن سرو رعنا را

به اين وضع خنك ديگر مسوزان سينه مارا

تو باموي سفيد خويشتن اي برف ميدانم

كني تسخير نرمك نرمك آخر روي دنيا را

 

مسلمانان من از چشم سفيد برف ميترسم

كه آخر ميكند ويران چو بلبل خانه مارا

سرصد نوجوان افتاده است آخر بهر گامت

تو هم اي موسفيد آهسته تر بايد نهي پارا

 

شود حرف ستمهاي تو پيش ما سفيد آخر

چه پوشاني لباس پنبه دار امروز گلهارا

نگوئي از هوا اين ژاله ميباشد كه ميآيد

سپهر كينه جوي از چشم خويش افگنده دلهارا

 

بفرما اي طبيب مهربان يكدم ببالينش

كه آخر ميبرد در خاك شايق اين تمنارا

 

ﻞﺎﻣﺠ ﻖﯿﺎﺸ

 

********

 

 

 

به شوخي چون گرفتم زلف يار آهسته آهسته

شدم مفتون حسن آن نگار آهسته آهسته

بپايش سر نهادم تا قدم بوسش كنم گفتا

دولبهايت چه باشد دل گذار آهسته آهسته

 

نهادم دل بزير مقدمش با عذر,او گفتا

ببين يارب كه كردم من چه كار آهسته آهسته

سرش خم شد كه تا گيرد دودستم از زمين خيزم

بيفتادم بدام طره او چون شكار آهسته آهسته

 

چو بوسيدم دو دستش سرخرو گرديده و گفتا

كه مي بوسي ببوس لبهاي يار آهسته آهسته

گرفتم در بغل تنگش كه تا جان را فدا سازم

بگفت اي شوخكي ناكرده كار آهسته آهسته

 

بگفتم عهد كن بامن كه آيي هرشبي , گفتا

فراموشش بكن اين خواب زار آهسته آهسته

 

 

ﻦﯿﻤﺍ ﷲﺍ ﻞﯿﻟﺧ

 

********

 

 

 

 

 

كم گو سخن كه خاطر دلدار نازك است

بار گهر نمي كشد اين تار نازك است

نه تار عمر محكم و نه تار دوستي

افسوس ازين دو رشته كه بسيار نازك است

 

بيهوده سنگ بر دل آزردگان مزن

اول ببين كه شيشه چه مقدار نازك است

اي مرغ نامه بر , خبر ما بيار بر

بر هم مزن دوبال دل يار نازك است

 

چشمان يار قصد هلاكم كند كليم

تسليم شو كه خاطر بيمار نازك است

 

 

كليم كاشاني