elenafilatova.com

خانه ها

در هواي آزاد بودن در شهر ارواح بي خطر است. اين داخل خانه هاست که خطر واقعي وجود دارد.

راه رفتن در اين مکانها بدون تجهيزات تشخيص تشعشع مانند راه رفتن بر روي يک ميدان مين با کفش ورزشي است.

همه دربها باز هستند. از ميان درب که نگاه مي کني پژواک زندگي هاي گذشته در اينجا را حس مي کني.

شروع جديد

بچه ها بايد با اسباب بازي هاي مورد علاقه شان خداحافظي مي کردند. مردم بايد همه چيزشان را مي گذاشتند و مي رفتند. از حيوانات خانگي شان تا عکس هاي پدربزرگ ها و مادربزرگ هايشان و حتي اتومبيل هايشان. مردم خانه داشتند، گاراژ، ماشين، خانه هاي ويلايي، پول، دوست، فاميل، گربه و سگ... مردم زندگي داشتند. و بعد در عرض چند ساعت همه دنيايشان نيست شد.
بعد از چند ساعت نشستن در يک خودروي نظامي، همه آنها زير دوش رفتند و تشعشعات از بدنشان شسته شد. سپس به يک زندگي جديد قدم گذاشتند، عريان بدون هيچ خانه اي، هيچ دوستي، هيچ سگي، هيچ پولي، هيچ گذشته اي اما با آينده اي نامعلوم.

عکسي از تخليه شهر. بهار 1986

صفحه بعد

کليپ ويديويي "شهر ارواح"