elenafilatova.com

احساساتي که بر روي اين ديوار نقش بسته اند چنين هستند "وويک+تانيا=عشق". به اين فکر ميکنم که آيا آنها نجات پيدا کردند. و اگر نجات يافتند، الان کجا هستند. شايد روزي بيايند و در اين سايت اين عکس را ببينند و روزهاي خوش را به خاطر بياورند.

اين شخص هيچ وقت روزنامه اش را دريافت نکرد. اخبار ناگهان ديگر مهم نبودند. اين تقويم نشان مي دهد روز شنبه 26 آوريل روز مهمي بوده است. از روي چيزهايي که در کنار درب گذاشته معلوم است که به ماهيگيري علاقه داشته. روزهاي يکشنبه و سالها بر روي اين تقويم به رنگ قرمز چاپ شده بودند و الان ديگر رنگ پريده شده اند.

شايد براي يک سفر ماهيگيري رفته و هيچ وقت برنگشته است. به اين فکر مي کنم که چه احساسي داشته است. مانند اينست که زندگي شما به قسمت تقسيم شود. در يکي دمپايي راحتي شما هنوز زير تخت خواب است، عکسهاي عشق اولتان روي پيانو رها شده اند... در ديگري خودتان هستيد، خاطره هايتان و يک قلاب ماهيگيري.

صفحه بعد

کليپ ويديويي "شهر ارواح"